کد مطلب:369995 شنبه 21 اسفند 1395 آمار بازدید:452

67: واکفنی مؤ ونة معرة العباد، وهب لی امن یوم المعاد، وامنحنی حسن الارشاد.
 امام سجادعلیه السلام در این قطعه از دعای شریف مكارم الاخلاق سه مطلب را از پیشگاه مقدس باری تعالی درخواست می نماید:

سه درخواست امام (ع ) 

(اول ) بار الها! عوارضی را كه از عیبجویی مردم نسبت به من در جامعه پدید می آید، تو كفایت كن . (دوم ) بار الها! مرا از بخشش خود در امنیت روز معاد بهره مند نما. (سوم ) بار الها! نعمت حسن ارشاد مردم را به من عطا فرما.

به خواست خداوند توانا این سه جمله از كلام حضرت زین العابدین (ع ) موضوع بحث و سخنرانی امروز است .

بشر به طور طبیعی و به غریزه حبّ ذات ، علاقه دارد همیشه و همه جا مردم از او به خیر و خوبی یاد كنند و هرگز نامش را به بدی و زشتی نبرند. اما این كار ناشدنی است .

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : ان رضا المخلوق لایملك والسنتهم لا تضبط. (146)

امام صادق (ع ) فرمود: رضا و خشنودی مردم به دست نمی آید و زبان آنان نظم و انضباط برنمی دارد.

آلودگی زبان بشر 

پیمبران الهی كه شریفترین انسانهای روی زمین بودند، از نسبتهای دروغ و تعرضهای ظالمانه قوم خود مصونیّت نداشتند و همواره مورد اهانت و اسائه ادب بودند.

عن ابیعبداللّه علیه السلام قال : قال مویس یا رب ! اسالك ان لا یذكرنی احد الا بخیر. قال : ما فعلت ذلك لنفسی . (147)

امام صادق (ع ) فرمود: حضرت موسی عرض كرد: پروردگارا! از تو می خواهم موجباتی را فراهم آوری كه هیچ كس از من یاد نكند، مگر به خیر و خوبی . خداوند به وی فرمود: من درباره خودم چنین كاری نكرده ام تا در مورد تو انجام دهم .

یعنی موسی ! نه فقط تو را در مواقعی به بدی یاد می كنند، بلكه رفتار مردم درباره آفریدگار خود نیز چنین است و گاه مورد مذمتش قرار می دهند. لقمان حكیم برای اینكه فرزند خود را از توقع مدح و تمجید مردم رهایی بخشد و ضمیر او را از این اندیشه ناشدنی خالی كند، در وصیّت خود به وی فرمود:

لا تعلق قلبك برضا الناس ومدحهم و ذمهم فان ذلك لایحص ولو بالغ الانسان فی تحصیله بغایة قدرته .

توقعی ناشدنی 

دلبسته به رضای مردم و مدح و ذمّ آنان مباش كه این نتیجه حاصل نمی شود، هر قدر هم آدمی در تحصیل آن بكوشد و نهایت درجه قدرت خویش را در تحقّق بخشیدن به آن اعمال نماید.

سخنان مردم به لقمان و پسرش 

فرزند به لقمان گفت : معنای كلام شما چیست ؟ دوست دارم برای آن مثال یا عملی را به من ارائه نمایی . پدر و پسر از منزل خارج شدند و درازگوشی را با خود آوردند. لقمان سوار شد و پسر پیاده پشت سرش حركت می كرد. چند نفر در رهگذر به لقمان و فرزندش برخورد نمودند. گفتند: این مرد قسیّ القلب و كم عاطفه را ببین كه خود سوار شده و بچه خویش را پیاده از پی خود می برد. لقمان به فرزند گفت : سخن اینان را شنیدی كه سواری من و پیاده بودن تو را بد تلقی نمودند؟ به فرزند گفت : تو سوار شو و من از پی ات پیاده می آیم .

پسر سوار شد و لقمان پیاده به راه افتاد. طولی نكشید عده ای در رهگذر رسیدند. گفتند: این چه پدر بدی است و این چه پسری بد، اما بدی پدر از این جهت است كه فرزند را خوب تربیت نكرده ، او سوار است و پدر پیاده از پی اش می رود با آنكه پدر شایسته تر است به احترام و سواری . پدر، این پسر را عاق نموده و هر دو در كار خود بد كرده اند.

لقمان گفت : سخن اینان را شنیدی ؟ گفت : بلی . فرمود: اینك هر دو نفر سوار می شویم . سوار شدند، گروه دیگری رسیدند، گفتند: در دل این دو، رحمت و مودت نیست ؛ این هر دو سوار شده اند، پشت حیوان را قطع می كنند و فوق طاقتش بر حیوان تحمیل نموده اند. لقمان به فرزند فرمود: شنیدی ؟ عرض كرد: بلی . فرمود: اینك مركب را خالی می بریم و خودمان پیاده راه را طی می كنیم .

عده ای گذر كردند و گفتند: این عجیب است كه خودشان پیاده می روند و مركب را خالی رها كرده اند و هر دو را در این كار مذمت نمودند.

فقال لولده اتری فی تحصیل رضاهم حیلة لمحتال . (148)

توجه داشتن به رضای خدا 

در این موقع لقمان به فرزندش فرمود: آیا برای انسان با تدبیر به منظور جلب رضای مردم ، محلی برای اعمال حیله و تدبیر باقی است . پس توجه خود را از آنان قطع نما و در اندیشه رضای خداوند باش .

لقمان حكیم با یك عمل ساده به فرزند خود فهماند كه نمی توانی با رفتار خویش رضایت خاطر مردم را جلب نمایی ، هر طور كه قدم برداری سخنی می گویند، بنابراین به مدح و ذمّ این و آن میندیش و تنها متوجه رضای حضرت باری تعالی باش كه معیار رستگاری و سعادت ، خشنودی خداوند است . امام باقر(ع ) این مطلب را با بیان جامعتری به یكی از اصحاب خود فرموده است :

ئاعلم بانك لاتكون لنا ولیا حتی لو اجتمع علیك اهل مصرك وقالوا: انك رجل سوء لم یحزنك ذلك ،ولو قالوا: انك رجل صالح لم یسرك ذلك ولن اعرض نفسك علی كتاب اللّه ، فان كنت سالكا سبیله زاهدا فی تزهیده راغبا فی ترغیبه خائفا من تخویفه فاثبت وابشر، فانه لایصرك ما قیل فیك . وان كنت مبائنا للقرآن فماذا الذی یعزك من نفسك . (149)

امام باقر (ع ) و موعظه حكیمانه 

بدان تو از دوستان ما به حساب نمی آیی تا آن را كه می گویم واجد باشی ، اگر تمام اهل بلدت بگویند تو مرد بدی هستی ، از این گفته غمگین نشوی و اگر گفتند تو مرد خوبی هستی شادمان نگردی و خود را به قرآن شریف عرضه بداری ، اگر راه قرآن را می پیمایی ، به آنچه قرآن بی اعتناست و تو نیز بی اعتنایی ؛ به آنچه رغبت دارد، تو نیز راغبی . می ترسی از آنچه قرآن ترسانده است . در این موقع ثابت قدم و شادمان باشد، چه آنكه با وجود این وضع ، آنچه درباره ات بگویند به تو زیان نمی رساند و اگر بر خلاف روشهای قرآن بودی ، چه چیز تو را نزد خودت مغرور می كند.

دل برگرفتن از مدح و ذمّ مردم

خلاصه ، بیشتر مدح و تمجیدها یا ذمّ و تكذیبهای مردم بر اساس واقع بینی و محاسبه صحیح نیست ، باید از آن دل برگرفت و منقطع بود؛ تنها عده قلیلی در جوامع بشری یافت می شوند كه هر جا خواستند اظهار نظر كنند و نفی و اثبات نمایند، عقل خود را به كار می گیرند، با دقت فكر می كنند، تمام جهات موضوع مورد نظر را بررسی می نمایند، اگر خوب و بدش را تشخیص دادند، منصفانه اظهار نظر می كنند وگرنه سكوت می نمایند، و این محتوای روایات اولیای اسلام و برنامه دین الهی است . چه بسیارند كسانی كه از جامعه مسلمین به حساب می آیند، ولی برخلاف آنچه مذكور افتاد عمل می كنند. این گروه ، آگاهانه یا ناآگاه ، تحت تاءثیر علل و عوامل متعدّدی قرار دارند و طبق آن عوامل قدم برمی دارند و در اینجا پاره ای از آنها ذكر می شود:

تفاوت سخن مؤ من و منافق 

عن علیّ علیه السلام قال : وانّ لسان المؤ من من وراء قلبه و ان قلب المنافق من وراء لسانه لانّ المؤ من اذا اراد ان یتكلم بكلام تدبره فی نفسه فان كان خیرا ابداه ، وان كان شرا واراه . وان المنافق یتكلم بما اتی علی لسانه ، لایدری ماذا له و ماذا علیه . (150)

علی (ع ) فرمود: زبان شخص با ایمان در پس قلبش قرار دارد و قلب منافق در پس زبانش . مؤ من كه می خواهد سخن بگوید، در نفس خود می اندیشد، اگر آن را خیر و صواب یافت ، به زبان می آورد و اگر آن را شرّ و ناروا یافت پنهان می دارد، و منافق هر چه به زبانش آمد می گوید، نمی داند كدام یك به نفع اوست و كدام یك به ضررش .

ناهماهنگی برون و درون منافق ، عقلش را از تدبر و مطالعه باز می دارد، از این رو بی حساب سخن می گوید و مدح و ذمّ چنین فردی وزن و ارزشی نخواهد داشت 

موضع زبان عاقل و احمق 

قال امیرالمؤ منین علیه السلام : لسان العاقل وراء قلبه و قلب الاحمق وراء لسانه . (151)

زبان انسان عاقل بعد از قلبش قرار دارد، اما قلب احمق بعد از زبان اوست .

انسان عاقل ، اول می اندیشد بعد می گوید، اما شخص احمق ، اول می گوید بعد می فهمد كه نابجا گفته است . سخنان احمقانه كه ناشی از كوتاه فكری است ، موافقت و مخالفت گوینده را از اثر می اندازد و ارزش آنها را از میان می برد.

بدبینی افراد بد 

عن علی علیه السلام قال : الشریر لایظن باحد خیرا لانه لایراه الا بطبع نفسه . (152)

علی (ع ) فرموده : انسانی كه با شر و بدی بار آمده است ، به احدی گمان خوب نمی برد، زیرا همه مردم را مانند خودش می پندارد و اعمالشان را حمل بر نادرستی و زشتی می نماید. چنین فرد آلوده ، جامعه را از دیدگاه ناپاكی و بدی می نگرد و زبانش درباره مردم جز به شرّ و بدی نمی گردد.

علاوه بر عللی كه مذكور افتاد، حبّ و بغضهای اجتماعی ، انتسابهای خانوادگی و فامیلی ، تعصّبهای قبیله ای و نژادی ، و دیگر اموری همانند اینها نیز می تواند منشاء موافقتها و مخالفتهای غیر واقعی شود و افراد را به تصدیقها و تكذیبهای ناصواب وادار سازد. بنابراین هیچ كس ولو امام معصوم باشد، از شرّ زبان مردم و مدح و ذمهای دروغ و غیر واقعی آنان بر كنار نیست . این رو، امام سجاد(ع ) در جمله اول دعای خود از پیشگاه الهی درخواست نمی كند كه مرا از این قبیل تعرضها مصون و محفوظ بدار، بلكه می گوید:

واكفنی موونة معرة العباد.

بار الها! عوارضی را كه از عیبجویی های مردم نسبت به من در جامعه پدید می آید، كفایت كن و آنها را دفع نما.

نمونه ای از كفایت خداوند 

اگر كسی مشمول فیض باری تعالی شود و خداوند او را از ذمّ و عیبجویی های این و آن مصون دارد، گفته های غیر واقعی آنان بی اثر می شود و گرفتاری های ناشی از آن گفته ها دفع می گردد. مسئله غدیر خم و نصب علی (ع ) برای امر ولایت و خلافت می توانست برای رسول اكرم (ص ) مشكلات سنگینی به بار آورد و آن حضرت را متهم كند كه تعصّب قومی به خرج داد و پسر عمّ خود را زمامدار جامعه نمود؛ بگویند از داماد خویش حمایت كرد و او را به فرمانروایی مسلمین گمارد؛ بگویند از مردم سلب آزادی كرد و نگذارد خودشان درباره مقدّرات خود تصمیم بگیرند، و از این قبیل سخنان . خداوند برای تسكین خاطر پیشوای اسلام (ص )، در همان آیه ای كه ماءموریتش را ابلاغ فرمود، وعده داد:

واللّه یعصمك من الناس . (153)

خداوند تو را از شرّ زبانهای مردم و تهمتهای ناروایی كه ممكن است به تو نسبت دهند محافظت و نگاهداری می نماید.

امام سجاد (ع ) در جمله دوم این قطعه دعا كه موضوع بحث و سخنرانی امروز است ، به پیشگاه مقدس حضرت باری تعالی عرض می كند:

وهب لی امن یوم المعاد.

پروردگارا! با موهبت و بخشش خود، مرا از ایمنی روز معاد بهره مند فرما.

ملاحظه می كنید كه حضرت علی بن الحسین علیهما السلام با این دو جمله از كلام خود، دنیا را در كنار معاد ذكر نموده و از خداوند توانا برای حلّ مشكلات و ناملایمات هر یك از آن دو چاره جویی خواسته است .

تشویش مردم در روز حساب 

به شرحی كه توضیح داده شد، در دنیا كسی از شرّ زبان بدگویان و ایذای عیبجویان ایمنی و مصونیّت ندارد. به همین جهت امام (ع ) از پیشگاه باری تعالی خواست كه او با قدرت لایزال خود، شرّ اشرار را كفایت كند و عیبجویی آنان را دفع نماید. اما روز معاد، روز عدل و داد است ؛ روز حساب و میزان است ؛ روز رسیدگی به اعمال است ؛ روز مجازات ظالم و احقاق حق مظلوم است ؛ آن روز، همه در فكر خود هستند و از مصائب و مشكلاتی كه در پیش دارند، مضطرب و نگران اند. با خود می گویند: وضع ما چه خواهد شد؟ و كار ما به كجا می انجامد؟ گاه فكر می كنند كسانی كه به مال و عرضشان تجاوز نموده ایم با ما چه خواهند كرد و حسابشان چگونه تسویه خواهد شد؛ گاهی به خاطر می آورند كه چه مقدار به مردم تعدّی نموده ایم كه فراموشمان شده و امروز مورد رسیدگی قرار می گیرد؛ گاهی با خود می گویند آیا ممكن است صاحبان حق از ما بگذرند و از حقشان چشم پوشی نمایند؛ گاهی می گویند اگر از حقشان نگذرند ما چگونه می توانیم تسویه حساب كنیم ؛ گاه با خود می گویند آیا ممكن است خداوند از گناهان ما بگذرد و مشمول عفو و اغماضمان قرار دهد؟

خلاصه ، در آن روز هیچ كس آرامش فكر و ایمنی خاطر ندارد، ترس و هراس ، تمام وجود مردم را فرا گرفته و همه در شدیدترین حالت نگرانی و دهشت به سر می برند.

امام (ع ) و درخواست ایمنی 

حضرت زین العابدین (ع ) برای آن روز از ذات اقدس الهی درخواست امنیت ضمیر و آرامش خاطر می نماید، و در واقع می خواهد عرض كند: بار الها! در آن روز كه به فرمان تو ،ب خلق اولین و آخرین در عرصه محشر گرد می آیند، مشاهده مناظر قیامت ، یاد موقفهای حساب ، اعمالی كه مورد موآخذه و پرسش قرار می گیرند، و خطراتی كه بر آنها مترتّب می شود موجب شدیدترین ناراحتی و اضطراب فكر است . بار الها! تو در آن روز جانكاه و طاقتفرسا بر علی بن الحسین منّت بگذار و برای او موجباتی را فراهم آور كه از ایمنی و آرامش خاطر برخوردار گردد.

امام سجاد(ع ) در جمله سوم دعای مورد بحث امروز، به پیشگاه مقدس باری تعالی عرض می كند:

وامنحنی حسن الارشاد.

بار الها! نعمت حسن ارشاد و هدایت مردم را به من اعطا فرما.

تمنای هدایت خلق 

گویی امام سجاد (ع ) می خواهد عرض كند: بار الها! دنیای مردم بر اثر عیبجویی و بدزبانی به تلخی و رنجش خاطر می گذرد و در روز قیامت نیز گناه زبان ، آنان را مورد موآخذه و كیفر قرار می دهد.

برای آنكه تا حدّ ممكن ، این گناه كاهش یابد، باید موجبات هدایت و ارشاد مردم فراهم شود و خطرات این معصیت بزرگ خاطر نشان گردد، از این رو به عرض باری تعالی می رساند:

وامنحنی حسن الارشاد.

بار الها! به گونه ای موفقم نما كه بتوانم به بهترین و مؤ ثرترین وجه ، مردم را هدایت و ارشاد نمایم و عوارض ناشی از زبان را به آنان بفهمانم . نه تنها حضرت زین العابدین (ع ) خواهان این خدمت بزرگ اسلامی بود، بلكه جدّ گرامیش ، رسول اكرم (ص ) و ائمه معصومین پیش از آن حضرت و بعد از آن حضرت ، همه در این راه كوشا و جدی بودند و درباره اصلاح زبان مردم و مبارزه با گناه بدزبانی ، سخن بسیار گفته اند و در اینجا به مناسبت جمله درخواست حضرت علی بن الحسین علیه السلام ، بعضی از روایاتی كه از آن حضرت و دیگر اولیای گرامی اسلام رسیده ذكر می شود، امید است ثمر بخش و مفید باشد.

هدایت در حفظ زبان 

عن النبی صلی اللّه علیه و آله قال : امسك لسانك فانها صدقة تتصدق بها علی نفسك . ثم قال : ولا یعرف عبد حقیقة الایمان حتی یحزن لسانه . (154)

رسول اكرم (ص ) فرمود: زبانت را نگه دار، بی گمان حفظ زبان ، صدقه ای است كه برای خودت می پردازی . سپس فرمود: هیچ بنده ای به حقیقت ایمان عارف نمی شود، مگر آنكه زبان را از سخن باز دارد.

عن ابیجعفر علیه السلام قال : ان هذا اللسان مفتاح كل خیر و شر، فینبغی للمؤ من ان یختم علی لسانه كما یختم علی ذهبه و فضته ، فان رسول اللّه صلی اللّه و آله قال : رحم اللّه مؤ منا امسك لسانه من كل شر. (155)

امام باقر (ص ) فرمود: زبان ، كلید هر خیر و شری است . شایسته است كه افراد با ایمان زبان خود را مهر كنند، همانطور كه محفظه طلا و نقره خویش را مهر می نمایند. رسول اكرم (ص ) فرموده است : رحمت خداوند شامل مؤ منی باد كه زبان را از گفتن هر سخن شری نگاه می دارد.

ارزش سكوت در جامعه 

عن ابی الحسن الرضا علیه السلام قال : من علامات الفقه الحلم و العلم و الصمت . ان الصمت باب من ابواب الحكمة ، ان الصمت یكسب المحبة ، انه دلیل علی كل خیر. (156)

حضرت رضا (ع ) فرمود: از علائم مردم فقیه و دانا حلم است و علم است و سكوت . بی گمان سكوت یكی از درهای حكمت است ، سكوت جلب محبت می كند، و سكوت راهنمای انسان به هر خوبی و خیر است .

سخن گر چه هر لحظه دلكش تر است

چو بینی خموشی از آن بهتر است

در فتنه بستن ، دهان بستن است

كه گیتی به نیك و بد آبستن است

پشیمان ز گفتار دیدم بسی

پشیمان نگشت از خموشی كسی

قال امیر المؤ منین علیه السلام : ما من شی ء احق بطول السحن من اللسان . (157)

علی (ع ) فرموده : هیچ چیز برای زندگی شدن در مدت طولانی شایسته تر از زبان نیست .

كسانی كه بر زبان خود حاكم اند و عنان سخن را در اختیار دارند، می توانند با اراده و عمد، لب فرو بندند و از عز و بزرگی ناشی از سكوت بهره مند شوند. برعكس ، كسانی كه زبان بر آنان حاكم است و خود اسیر شهوت كلام اند، با پر گفتن و سخنانی بی حساب به زبان آوردن ، ارج و ارزش خود را از دست می دهند، خویشتن را در بند ذلّت و خواری اسیر می نمایند.

عنْ علی علیه السلام قال : هانت علیه نفسه من امر علیها لسانه . (158)

علی (ع ) فرموده : دچار حقارت و ذلّت نفس است ، آن كس كه زبانش را بر دل حكومت دهد.

قدرت سخن گفتن انسان و ظاهر ساختن آنچه را كه در باطن دارد، از مزایای اختصاصی انسان و از نعمتهای گرانقدری است كه آفریدگار حكیم به بشر اعطا فرموده است . علی (ع ) نعمت تكلم را رد كنار نعمت عقل ذكر نموده و فرموده است :

ارزش عقل و تكلم 

للانسان فضیلتان : عقل و منطق ، فبالعقل یستفید و بالمنطق یفید. (159)

آدمی دارای دو فضیلت و برتری است : یكی نیروی خرد و آن دیگر قدرت تكلم ، با عقل حقایق را درك می كند و بهره مند می شود، و با سخن مدركات خود را آشكار می نماید و دگران را بهره مند می سازد.

روایاتی كه از اولیای اسلام در اهمیت و ارزش تكلم رسیده ، ناظر به شاءن تكوینی و نگرشی است از دیدگاه تعالی و تكامل . روایاتی كه در اهمیت و ارزش سكوت رسیده ، ناظر به شاءن اجتماعی و نگرشی است از دیدگاه تربیت . اگر سخن و سكوت ، منزّه از گناه باشد، البته ارزش سخن بمراتب بالاتر از سكوت است و این مطلب را حضرت زین العابدین (ع ) ضمن روایتی بیان فرموده است :

سئل علی بن الحسین علیهما السلام عن الكلام و السكوت ایهما افضل ؟ فقال لكل ولحد منهما آفات ، فاذا سلما من الافات فالكلام افضل من السكوت . قیل ذلك یابن رسول اللّه ؟ قال لان اللّه عزوجل ما بعث الانبیاء و الاوصیاء بالسكوت ، انما بعثهم بالكلام ، ولااستحقت الجنة بالسكوت ولا استوجب ولایة اللّه بالسكوت ولا تؤ قیت النار بالسكوت ، انما ذلك كله بالكلام . ما كنت لاعدل القمر بالشمس . انك تصف فضل السكوت بالكلام ولست تصف فضل الكلام بالسكوت . (160)

مقایسه سخن و سكوت 

از امام سجاد (ع ) درباره سخن و سكوت سؤ ال شد، و اینكه كدتك یك از این دو بر دگری برتری و مزیّت دارد. حضرت در پاسخ فرمود: برای هر یك از این دو آفتهایی است ، اگر از آفت ، سالم و مصون باشند كلام افضل و برتر از سكوت است . از علت برتری كلام سؤ ال شد. فرمود: برای اینكه خداوند هیچ یك از پیمبران و اوصیای آنان را به سكوت مبعوث نفرموده ، بلكه ماءموریّت داشتند با مردم سخن بگویند و با بیان خود، آنان را به راه فلاح و صلاح دعوت نمایند. همچنین هیچ كس با سكوت مستحقّ بهشت نمی شود.

سكوت مستوجب ولایت الهی نمی گردد، هیچ كس با سكوت از عذاب دوزخ مصون نمی ماند. نیل به رحمت و ولایت الهی و محفوظ ماندن از عذاب او بر اثر كلام است . من هرگز ماه را عدیل و نظیر آفتاب قرار نمی دهم و در پایان سخن فرمود: شما خود فضل سكوت را با كلام توصیف می نمایی و هرگز فضل كلام را با سكوت توصیف نمی كنی .

امام سجاد (ع ) در جمله اول این قسمت از ادعا كه موضوع بحث امروز است ، كلمه معرّة را به كار برده و به پیشگاه باری تعالی عرض می كند:

واكفنی موونة معرة العباد.

بار الها! عوارضی را كه از عیبجویی مردم نسبت به من در جامعه پدید می آید، تو كفایت فرما.

علامه سید علی خان می گوید:

عرّ فلان فلانا اذا ساءه والحق به عیبا. (161)

معرّه در موردی به كار برده می شود كه فردی نسبت به فرد دیگری مرتكب بدی شود و عیبی را به او نسبت دهد، بدگویی و نسبت عیب دادن از آفات زبان است . امام (ع ) در مورد زبان گناهكار از خداوند درخواست هدایت و حُسن ارشاد می نماید.

سه راه برای اصلاح زبان 

هدایت و ارشاد خوب و بجا برای اصلاح چنین زبان گناهكاری از سه راه میّسر است : اول ، بیان فواید و نتایج سكوت از نظر دینی و توضیح روایات اولیای اسلام كه در این باره رسیده است . دوم ، تفهیم این مطلب كه اگر كسی بخواهد با ایمان باشد، مؤ من زندگی كند، و مؤ من از دار دنیا برود، لازم است حتما مراقب زبان خود باشد، زیرا زبان بی قید و بند، با ایمان واقعی و بستگی به ذات اقدس الهی سازگار نیست . سوم ، بیان گرفتاری و عذاب قیامت برای كسانی كه در سخن گفتن و تجاوز به عرض و شرافت مردم باك ندارند و هر چه به زبانشان آمد بی پروا می گویند. قسمت اول راجع به سكوت و نفع آن كه در پاره ای از روایات رسیده است توضیح كافی داده شد. قسمت دوم درباره رابطه ایمان و زبان به استناد بعضی از روایات است .

عن النبیّ صلی اللّه علیه و آله قال : لایستقیم ایمان عبد حتی یسقیم قلبه ، ولایسقیم قلبه حتی یسقیم لسانه . (162)

رسول اكرم (ص ) فرمود: هیچ بنده ای از تعادل و توازن ایمان برخوردار نمی شود تا قلبش متعادل باشد، و قلب كسی به تعادل نمی رسد تا زبانش موزون و متعادل باشد.

و عنه صلی اللّه علیه و آله قال : نجاة المؤ من فی حفظ لسانه . (163)

و نیز فرموده است : نجات مؤ من از عذاب الهی در این است كه زبان خود را از سخنان غیر مشروع محافظت نماید.

عن علی علیه السلام قال : من استطاع منكم ان یلقی اللّه تعالی و هو نقی الراحة من دماء المسلمین و اموالهم ، سلیم اللسان من اعراضهم فلیفعل . (164)

رابطه ایمان و حفظ زبان 

كسی از شما كه می تواند با دستی منزّه از خون و مال مسلمین خدا را ملاقات كند، همچنین زبانش از تجاوز به عرض آنان سالم باشد، البته باید این عمل سعادت بخش را جدا انجام دهد.

جاء رجل الی النبی صلی اللّه علیه و آله فقال یا رسول اللّه ! اوصنی . فقال احفظ لسانك . قال یا رسول اللّه ! اوصنی . قال احفظ لسانك . قال یا رسول اللّه ! اوصنی . قال احفظ لسانك . ویحك ! وهل یكب الناس علی مناخرهم فی النار الا حصائد السنتهم . (165)

مردی حضور نبیّ معظم شرفیاب شد. عرض كرد: یا رسول اللّه ! به من سفارشی بنما. حضرت فرمود: زبانت را نگاه دار. او دوباره درخواست توصیه نمود. فرمود: زبانت را نگاه دار. مرتبه سوم درخواست سفارش كرد. گویی توقع داشت كه رسول اكرم (ص ) چیز دیگری را جز حفظ زبان به وی سفارش فرماید. حضرت همان دستور اول و دوم را تكرار نمود و فرمود: زبانت را نگاه دار. سپس با تندی او را مخاطب ساخت و فرمود: وای بر تو! مگر چیزی جز محصول زبان موجب عذاب مردم می گردد و آنان را به رو در آتش دوزخ می افكند؟

بسط و توسعه گناه هر یك از جوارح اندازه ای دارد. گناه چشم و گوش در شعاع محدودی گسترش می یابد، گناه دست و پا نیز دارای حدّ محصوری است ، و همچنین گناه سایر جوارح ، ولی گناه زبان می تواند در بعضی از مواقع عالمگیر شود، امواج فتنه و فسادش در سراسر جهان پخش گردد، شرق و غرب را تحت تاءثیر قرار دهد، مردم جهان را دچار ضلالت و عقاید باطل نماید، با مصائب سنگین و بدبختی های غیر قابل جبران به بار آورد و این مهم ضمن حدیثی آمده است :

خطر بزرگ زبان 

عن ابیعبد اللّه علیه السلام قال : قال رسول اللّه صلی اللّه علیه و آله : یعذب اللّه اللسان بعذاب لایعذب به شیئا من الجوارح فیقول : ای رب ! عدبتنی بعذاب لم تعذب به شیئا. فیقال له : خرجت منك كلمة فبلغت مشارق الارض و مغاربها فسفك بها الدم الحرام وانتهب بها المال الحرام وانتهك بها الفرج الحرام وعزتی وجلالی لاعذبنك بعذاب لااعذب به شیئا من جوارحك . (166)

امام صادق (ع ) از سوی اكرم (ص ) حدیث نموده كه فرمود: خداوند در قیامت زبان را به عذابی معذّب می كند كه دیگر جوارح بدن را آنچنان كیفر نمی دهد. زبان عرض می كند: بار الها! مرا به عذاب معذّب نمودی كه سایر جوارح به آن عذاب مبتلا نشدند. به زبان گفته می شود. از تو كلمه ای صادر شد كه به شرق و غرب عالم رسد، بر اثر آن كلمه خون حرام ریخته شد، مال محترم به غارت رفت ، موجبات بی عفتی و تجاوز فراهم آمد. قسم به عزّت و جلالم ، تو را عذاب خواهم داد كه هیچ یك از جوارح تو را آنچنان معذّب نخواهم نمود.

عذاب بی نظیر زبان 

خلاصه ، امام سجاد (ع ) در جمله سوم دعا عرض می كند:

وامنحنی حسن الارشاد.

بار الها! برای نجات مردم بد زبان و عیبجو نعمت حسن ارشاد را به من عطا فرما تا بتوانم آن مردم منحرف را هدایت كنم ، مسیر صحیح را به آنان ارائه نمایم و زبانشان را به درستگویی و صراط مستقیم سوق دهم . برای نیل به این هخدف مقدّس ، باید امام سجّاد (ع ) روش تربیتی جدّ گرامیش رسول اكرم (ص ) را به كار بندد، اول ارزش سكوت را از نظر دینی به مردم بفهماند و آنان را به خاموشی تشویق نماید. دوم رابطه زبان و ایمان را توضیح دهد و خاطر نشان كند كه زبان نامتعادل ، موازنه و تعادل ایمان را بر هم می زند. سوم كیفر اخروی بد زبانی را شرح دهد و آگاه سازد كه افراد بد زبان عذاب سنگینی در پیش دارند.